عصر جدید صنعت پتروشیمی در گذار از جهانی‌سازی به منطقه‌گرایی

عصر جدید صنعت پتروشیمی در گذار از جهانی‌سازی به منطقه‌گرایی
(شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۴) ۱۲:۱۸

صنعت پتروشیمی جهان، شتاب دهنده نامحسوس اقتصاد مدرن که مواد اولیه صنایع زیادی را تأمین می‌کند، در آستانه یکی از بزرگ‌ترین تحولات ساختاری خود از پایان جنگ جهانی دوم قرار دارد، در قسمت اخیر پادکست تخصصی «Think Tank» که ازسوی «آیسیس» (ICIS) منتشر شده است، این تحولات که ریشه در تغییر ژرف پارادایم‌های حاکم بر تجارت بین‌الملل دارد بررسی شد.

به گزارش نیپنا، در قسمت اخیر پادکست تخصصی «Think Tank» که توسط «آیسیس» (ICIS) منتشر شده است، کارشناسان به تحلیل عمیق تأثیر افزایش تعرفه‌های تجاری ترامپ بر اقتصاد جهانی و به ویژه بر صنعت پتروشیمی پرداختند. میزبانی این بحث را «ویل بیم» بر عهده داشت و مهمانان آن «پال هاجز» (رئیس مشاوران «نیو نورمال») و «تام براون» (سردبیر بینش آیسیس) بودند. محور اصلی گفت‌وگو حول این پرسش بود که چگونه تحولات ژئوپلیتیک و حمایت‌گرایی فزاینده، مدل‌های تجاری دیرپای صنعت پتروشیمی را از بنیان دگرگون می‌کند.

دهه‌ها، اصل اساسی حاکم بر این صنعت، «جهانی‌سازی» و بهینه‌سازی زنجیره ارزش در مقیاس جهانی بود. هدف، ایجاد واحدهای تولیدی غول‌آسا با حداکثر صرفه‌جویی مقیاس بود که محصولات خود را از طریق کریدورهای تجاری آزاد به هر گوشه‌ای از جهان صادر می‌کردند. اما امروز، امواج سهمگین حمایت‌گرایی اقتصادی، رقابت ژئوپلیتیک و بی‌ثباتی سیاست‌های تجاری، این مدل دیرپا را با پرسش‌های بنیادین مواجه کرده است. افزایش تهاجمی تعرفه‌های تجاری از سوی ایالات متحده، که در قالب «جنگ تجاری» بروز یافته، تنها نمود آشکار این گذار عمیق‌تر است. این گزارش تحلیلی، با واکاوی ابعاد مختلف این تغییر، تأثیرات آن بر صنعت پتروشیمی و چشماندازهای پیش‌روی این بخش حیاتی را بررسی می‌کند.

فصل اول: شوک تعرفه‌ها –ارزیابی آسیب‌های اولیه

حرکت ایالات متحده در افزایشیک‌جانبه و پلکانی تعرفه‌های تجاری، فارغ از توجیهات سیاسی آن، در کوتاه‌مدت اثری شوک‌وار بر بازارهای جهانی پتروشیمی گذاشته است. داده‌های معتبر از بازارها حاکی از آن است که از نقطه اوج قیمتی که تقریباً با آغاز دور جدید تنش‌های تجاری هم‌زمان شد، شاخص‌های قیمتی محصولات پایه پتروشیمی سقوطی چشمگیر را تجربه کرده‌اند. جالب اینجاست که این کاهش قیمت، جهانی اما نامتوازن بوده است. شدیدترین افت در قلب همان اقتصادی رخ داده که آغازگر این مسیر بوده است: قیمت محصولات در خلیج مکزیک (آمریکا) با کاهشی حیرت‌آور نزدیک به ۵۰ درصد از اوج خود مواجه شده است. اروپا و شمال شرق آسیا نیز کاهشی در حدود یک‌سوم را ثبت کرده‌اند.

این سقوط قیمت در خلأ اتفاق نیفتاده است. حجم تجارت نیز به موازات آن کاهش یافته و نشان می‌دهد که تعرفه‌ها نه تنها به عنوان یک هزینه مالی، بلکه به عنوان یک مانع غیرقابل عبور برای جریان کالا عمل کرده‌اند. این پدیده دوگانه، پیامد روشنی دارد: از بین رفتن سودآوری و زیر سؤال رفتن توجیه اقتصادی پروژه‌های کلان سرمایه‌ای. بسیاری از طرح‌های توسعه‌ای در آمریکا، به ویژه در بخش الفین‌ها و پلی‌اولفین‌ها، با پیش‌فرض دسترسی بی‌دغدغه به بازارهای صادراتی پررونق، به ویژه چین، طراحی و اجرا شده بودند.

ظرفیت اتیلن آمریکا در یک دهه گذشته حدود ۴۰ درصد افزایشیافته بود، نه برای پاسخگویی به یک بازار داخلی بالغ و کم‌رونق، بلکه برای تسخیر بازارهای جهانی. اکنون دیوار تعرفه‌ها، محاسبات این کسب‌وکارها را به هم ریخته است. بنابراین، اثر اولیه شوک تعرفه‌ها را می‌توان «تخریب ارزش و اختلال در جریان‌های تجاری» دانست، امری که مستقیماً به زیان تولیدکنندگان و در نهایت اقتصاد جهانی تمام شده است.

فصل دوم: پایان یک عصر؛ زوال مدل صادرات‌محور جهانی

آنچه در ابتدا یک شوک مقطعی به نظر می‌رسید، اکنون در حال تبدیل شدن به یک تغییر پارادایم ساختاری است. تحلیلگران بر این باورند که ما شاهد پایان تدریجی نظام تجاری چندجانبه پس از جنگ جهانی دوم هستیم. در این شرایط، مدل کسب‌وکاری که موفقیت خود را مرهون صادرات محصولات استانداردشده از یکیا چند نقطه متمرکز به کل جهان می‌داند، دیگر قابلیت بقا ندارد. عصر جدید، عصر شکل‌گیری بلوک‌های تجاری-اقتصادی نسبتاً مجزا است. در این چارچوب، امنیت و ثبات زنجیره تأمین بر بهینه‌سازی مطلق هزینه‌ها اولویت می‌یابد.

تحول به معنای گذار اجباری به سوی استراتژی «تولید محلی برای مصرف محلی» (Local-for-Local) است. در عمل، این بدان معناست که شرکت‌های اروپایی باید تمرکز خود را بر تأمین پایدار و رقابتی نیازهای بازار اروپا بگذارند. شرکت‌های آمریکایی عمدتاً بر بازار داخلی بزرگ خود متکی باشند و آسیا نیز به سمت خودکفایی نسبی در چارچوب بلوک‌های شرقی پیش برود.

این روند دیگریک پیش‌بینی صرف نیست؛ بلکه در حال تبدیل شدن به یک «امتیاز رقابتی» در گزارش‌های شرکتی است. برخی غول‌های صنعت مانند باسف آلمان، اکنون با افتخار اعلام می‌کنند که بخش عمده‌ای از ظرفیت تولیدی آنها در نزدیکی مراکز اصلی مصرف قرار دارد و بنابراین در برابر نوسانات تجاری و اختلالات لجستیکی مصونیت نسبی دارند. این گفتمان، تا دو سال پیش در ادبیات مالی شرکت‌های کاملاً جهانی‌شده چندان مرسوم نبود.

فصل سوم: اروپا در کانون طوفان: تهدیدهای دوگانه و فشار داخلی

در میان مناطق مختلف، اروپا ممکن است بیشترین آسیب پذیری را در برابر این تحولات تجربه کند. صنعت پتروشیمی اروپا که پیش از این نیز تحت فشار سنگین هزینه‌های انرژی، مقررات سختگیرانه زیستمحیطی (مثل توافق گرین دیل) و رکود نسبی اقتصادی بود، اکنون با تهدیدهای خارجیجدید و همزمانی مواجه است.

تهدید اول از سمت غرب می‌آید: مذاکرات برای حذف تعرفه‌های محصولات پتروشیمی آمریکا (به عنوان مثال، تعرفه ۶.۵ درصدی فعلی روی پلی‌اتیلن) در چارچوب توافق‌های تجاری بالقوه بین اتحادیه اروپا و آمریکا. در صورت تحقق این امر، سیل محصولات آمریکایی که از مزیت خوراک ارزان گاز شیل برخوردارند، به سوی بازار اروپا سرازیر خواهد شد.

تهدید دوم از سمت شرق است: با فرض تثبیت وضعیت در کانال سوئز و بازگشت هزینه‌های حمل‌ونقل به سطح عادی، محصولات رقابتی تولیدکنندگان آسیایی (به ویژه چین) که خود تحت فشار تعرفه‌های آمریکا هستند و به دنبال بازارهای جایگزین می‌گردند، با شدت بیشتری به اروپا وارد خواهند شد.

این در حالی است که تقاضای داخلی اروپا ضعیف و فاقد رونق چشمگیر است. پروژه‌های عظیم و مدرنی که در سال‌های آینده به بهره‌برداری می‌رسند (مانند کراکر «پروژه یک» اینیوس در بلژیک با سرمایه‌ای بالغ بر ۱.۸ میلیاردیورو و واحد PDH/PP کالو درست در زمانی آنلاینمی‌شوند که بازار با مازاد ظرفیت مواجه است. این وضعیت، آیندهی حتی برخی از این پروژه‌های مدرن را نیز با ابهام مواجه می‌کند، چه رسد به واحدهای قدیمی‌تر با هزینه‌های تولید بالاتر. در چنین فضایی، ادغام‌ها، تعطیلی واحدهای غیررقابتی و تمرکز صنعت در دستان تعداد کمتری از بازیگران بزرگ و کم‌هزینه‌تر، دور از انتظار نیست.

فصل چهارم: فرصت‌های نو در دل بحران: دفاع و اقتصاد چرخشی

با وجود تمام تهدیدها، این تحول پارادایمیک می‌تواند زایشگر فرصت‌های جدیدی نیز باشد. دو حوزه به طور خاص برجسته می‌شوند:

۱. صنایع دفاعی و امنیت ملی: جهان شاهد تشدید قابل توجه تنش‌های ژئوپلیتیک است. در چنین شرایطی، امنیت ملی و داشتن یک زنجیره تأمین مستقل و امن (Sovereign Supply Chain) برای محصولات استراتژیک به اولویت اول دولتها تبدیل می‌شود. شوک ناشی از جنگ اوکراین نشان داد که حتی کشورهای پیشرفته‌ای مانند بریتانیا و آلمان، فاقد توان تولید مستمر و کافی مهمات هستند.

از آنجا که مواد شیمیایی و مواد منفجره پایه اصلی تولید تسلیحات و مهمات هستند، فشار دولت‌ها برای سرمایه‌گذاری در این بخش می‌تواندیک محرک عمده جدید برای صنعت پتروشیمی باشد. این نیاز می‌تواند بر محدودیت‌های مربوط به سیاست‌هایESG (محیط زیست، اجتماع و حکمرانی) در بخش دفاعی غلبه کند، زیرا اولویت با بقا و امنیت ملی است. این حوزه می‌تواند بازاری باثبات، با حمایت دولتی و با حاشیه سود مناسب برای بخشی از صنعت فراهم آورد.

۲. اقتصاد چرخشی و بازیافت: استراتژی «محلی برای محلی» با فلسفه اقتصاد چرخشی هم‌سو است. هنگامی که تأمین مواد اولیه از منابع دوردست پرهزینه و پرریسک می‌شود، بازیافت مواد و استفاده مجدد از آنها در همان منطقه اقتصادی هم از نظر زیستمحیطی معنا دارد و هم از نظر اقتصادی منطقی‌تر می‌شود. سرمایه‌گذاری در فناوری‌های پیشرفته بازیافت شیمیایی و ایجاد زنجیره‌های ارزش بازیافت پلاستیک می‌تواند هم وابستگی به خوراک فسیلی وارداتی را کاهش دهد و هم پاسخگوی فشار فزاینده مقررات زیست‌محیطی باشد. حتی شرکت‌های سنتی نفت و گاز نیزبه طور فزاینده‌ای به دنبال ادغام مدل‌های اقتصاد چرخشی در کسب‌وکار خود هستند.

فصل پنجم: بزرگ‌ترین دشمن: بی‌ثباتی و عدم قطعیت دائم

شاید مخرب‌تر از خود سطح نهایی تعرفه‌ها، فضای بی‌ثباتی و عدم قطعیت دائمی حاکم بر قواعد تجاری باشد. رویکردی که در آن تعرفه‌ها نه از طریق فرآیندهای چندجانبه و مبتنی بر قاعده، بلکه با فرمان اجرایییک‌جانبه و قابل تغییر ناگهانی تعیین می‌شوند، هر گونه امکان برنامه‌ریزی بلندمدت را از بین می‌برد. یک شرکت نمی‌تواند بر اساس تعرفه ۱۰ درصدی امروز، یک سرمایه‌گذاری میلیاردی را با افق ده ساله توجیه کند، در حالی که می‌داند ممکن است همین فردا این تعرفه به ۳۰ درصد افزایشیا به صفر کاهش یابد.

این عدم قطعیت، سرمایه‌گذاری‌های جدید را به تعویق می‌اندازد، شرکتها را به حالت انتظار و احتیاط فرو می‌برد و در نهایت به رکود و کاهش بهره‌وری در سطح کلان اقتصادی منجر می‌شود. حتی اگر تعرفه‌ها در سطح «متوسطی» تثبیت شوند، ترس از تغییر ناگهانی همچنان به عنوانیک ریسک سیستماتیک بالای سر بازارها باقی می‌ماند. مدیریت این عدم قطعیت، نیازمند توانایی بی‌سابقه‌ای در تحلیل سناریوهای پیچیده ژئوپلیتیک و ایجاد ساختارهای عملیاتی چابک و انعطاف‌پذیر است.

بقای هوشمندانه در جهان چندقطبی

صنعت پتروشیمی در آستانه بازتعریف خود قرار دارد. معادلات قدیمی مبتنی بر «مقیاس جهانی» و «صادرات متمرکز» در حال جایگزینی با معادلات جدیدی است که مفاهیمی چون «امنیت زنجیره تأمین»، «تاب‌آوری منطقه‌ای»، «تولید نزدیک به مصرف» و «تنوع بخشی محصولات استراتژیک» در کانون آنها قرار دارد.

برای بقا و موفقیت در این عصر جدید، شرکت‌ها باید:

* بازاندیشی استراتژیک: از مدل صادرات‌محور صرف به سمت مدل‌های تعادلی که بازارهای داخلی/منطقه‌ای را در اولویت قرار می‌دهند، حرکت کنند.
* تنوع‌بخشی به پرتفوی محصولات: ورود به بخش‌های جدید با ثبات و استراتژیک مانند مواد شیمیایی دفاعییا مواد پیشرفته بازیافتی را در دستور کار قرار دهند.
* افزایش چابکی عملیاتی: ساختارهای هزینه‌ای و لجستیکی خود را برای مقابله با بی‌ثباتی و شوک‌های ناگهانی تجاری بازطراحی کنند.
* تحلیل ژئوپلیتیک: توانایی خوانش تحولات سیاسی و تجاری جهانی را به یک قابلیت هسته‌ای در تیم مدیریت ارشد تبدیل کنند.

جهانی که در آن مرزها دوباره اهمیت یافته‌اند، لزوماً به معنای پایان رشد برای صنعت پتروشیمی نیست، بلکه به معنای تغییر مسیر رشد است. آینده از آن شرکت‌هایی است که به جای مقاومت در برابر این جریان تاریخی، هوشمندانه موج‌سواری کنند و خود را با منطق جدید جهان چندقطبی و منطقه‌گرا سازگار کنند.

اروپا نیز به عنوان یک قطب تاریخی این صنعت، اگرچه با چالش‌های بی‌سابقه‌ای روبروست، اما با تکیه بر نوآوری، حرکت به سمت اقتصاد کم‌کربن و تقویت همگرایی درونی، می‌تواند جایگاه جدیدی برای خود در نقشه بازطراحی شده صنعت پتروشیمیجهان تعریف کند.

تعداد بازدید : ۸۲